روز شمار یک پسر غربی شرقی

نوشته شده توسط پدر در تاریخ 15 خرداد 1390 : از بعد از ظهر روز جمعه با یونس عزیز و مادر و تعدادی از فامیل و پدر و مادر بزرگ یونس راهی شهر زیبای نیشابور شدیم و این 2 یا 3 روز رو در یکی از مهمانسراهایی که از فامیل ها گرغته بودن مستقر شدیم . یونس عزیز در این سفر به فدمگاه و عطار و خیام و کمال الملک رفت و واقعا بهش خوش گذشت . عکسهای یونس رو در این سفر در زیر می بینیم . یونس در قدمگاه نیشابور یونس در رستوران اعیانی نیشابور و در حال خوردن استخوون ماهیچه یونس در محل اسکان و در جالتهای خنده و دمر خوابیده ...

نوشته شده توسط پدر در ١٢ خرداد ١٣٩٠ : امشب آقا یونس ما به راحتی و بدون کمک من و مادرش تونست برای مدت بیش از نیم ساعت بنشینه . خدا رو شکر از لقی لوقی دیگه در اومده و من هم البته بیکار ننشستم و چندتایی ازش عکس گرفتم و در ادامه باهم می بینیم : ...

نوشته شده توسط پدر در ١٢ خرداد ١٣٩٠ : امشب آقا یونس ما به راحتی و بدون کمک من و مادرش تونست برای مدت بیش از نیم ساعت بنشینه . خدا رو شکر از لقی لوقی دیگه در اومده و من هم البته بیکار ننشستم و چندتایی ازش عکس گرفتم و در ادامه باهم می بینیم : ...

نوشته شده توسط پدر در ١٢ خرداد ١٣٩٠ : طفلک یونس عزیزم از دیروز مریض شده و متاسفانه سرمای بدی خورده . دیشب بردیمش دکتر و یه مقداری دوا دکتر اما همونطور که می دونید باید مریضیدوره خودش رو بگذرونه . حالا بدشانسی اینکه این ٣ روز تعطیلی ما مصادفبا مریضی شاه پسر شده. فدای سرش بالاخره پیش میاد . باور کنید دیشب خیلی حالشبد بود و همش مامانش فکر میکرد خدایی نکرده الان تشنج می کنه چون تب شدیدی داشت . یه مقدار با دستمال خیس روی سرش و زیر بغلهاش گذاشتیم و کوچولو تبش اومد پایین . خدارو شکر امروز بهتره اما فق فق بینیهاش موجب ناراحتی مامانش شده . پسر گلم انشاالله هر چه زودتر خوب میشی....... ...

نوشته شده توسط پدر در ١٢ خرداد ١٣٩٠ : طفلک یونس عزیزم از دیروز مریض شده و متاسفانه سرمای بدی خورده . دیشب بردیمش دکتر و یه مقداری دوا دکتر اما همونطور که می دونید باید مریضیدوره خودش رو بگذرونه . حالا بدشانسی اینکه این ٣ روز تعطیلی ما مصادفبا مریضی شاه پسر شده. فدای سرش بالاخره پیش میاد . باور کنید دیشب خیلی حالشبد بود و همش مامانش فکر میکرد خدایی نکرده الان تشنج می کنه چون تب شدیدی داشت . یه مقدار با دستمال خیس روی سرش و زیر بغلهاش گذاشتیم و کوچولو تبش اومد پایین . خدارو شکر امروز بهتره اما فق فق بینیهاش موجب ناراحتی مامانش شده . پسر گلم انشاالله هر چه زودتر خوب میشی....... ...

نوشته شده توسط پدر در تاریخ ٩ خرداد ١٣٩٠ : داشتم توی آرشیو عکسهام نیگاه میکردم که به یه عکسی از خودم برخوردم که در تاریخ ١-٤-١٣٦٦ گرفته شده یعنی ابتدای ١٢ ماهگی بنده . در واقع این عکس من که در پایین میبینید ١ ماه بزرگتر از یونس خان هستش اما شباهت های موجود رو می تونید مشاهده کنید. راستی تصویر کنارش هم خواهر عزیز و بزرگوارمه .... ...

نوشته شده توسط پدر در تاریخ ٩ خرداد ١٣٩٠ : داشتم توی آرشیو عکسهام نیگاه میکردم که به یه عکسی از خودم برخوردم که در تاریخ ١-٤-١٣٦٦ گرفته شده یعنی ابتدای ١٢ ماهگی بنده . در واقع این عکس من که در پایین میبینید ١ ماه بزرگتر از یونس خان هستش اما شباهت های موجود رو می تونید مشاهده کنید. راستی تصویر کنارش هم خواهر عزیز و بزرگوارمه .... ...

نوشته شده توسط پدر در ٩ خرداد ١٣٩٠ : امروز بعد از ظهر با همسرم و آقا یونس و مادر بزرگ و دایی امیرش به طرقبه رفتیم . جاتون خالی .... خلاصه اینکه اولین سری عکسهای یونس کچل رو گرفتم و الان میخوام روی وبسایتش بگذارم . امیدوارم یونس رو تحویل بگیرید و واسه عکسهاش یه نظر کوچولو بگذارید ..... ...

نوشته شده توسط پدر در ٩ خرداد ١٣٩٠ : امروز بعد از ظهر با همسرم و آقا یونس و مادر بزرگ و دایی امیرش به طرقبه رفتیم . جاتون خالی .... خلاصه اینکه اولین سری عکسهای یونس کچل رو گرفتم و الان میخوام روی وبسایتش بگذارم . امیدوارم یونس رو تحویل بگیرید و واسه عکسهاش یه نظر کوچولو بگذارید ..... ...

نوشته شده توسط پدر در تاریخ 8 خرداد 1390 : تعدادی از عکسهای یونس رو گلچین کردم و حجمشون رو پایین آوردم و البته این عکسها همونطور که در عنوان می بیند مربوط به 9 ماهگی به بعد یونس یعنی طی تقریبا 2 ماه گذشته می باشد و خب در این پست اونها رو به نمایش میگذارم : ...